شیرین کاریهای بامزه
نفس مامان، بهارکم : خیلی وقت بود که از شیرین زبونی هات چیزی ننوشتم. بالاخره ، مامان یه وقت کوچولو پیدا کرد و از شیرین کاریهایی که جدیدا انجام می دی برات می نویسه. وقتی باد میاد، اشاره به دریچه کولر می کنی و می گی با ! به نشانه تایید کردن حرف من و بابا جونی ، سرت رو تا رو شونه های کوچمولوت خم می کنی و می گی باش ! (باشه) از پوشدن شلوار ، تو خونه متنفری!!! وقتی شلوار پات می کنم، یاد گرفتی و خودت در میاری و تازه بعدش برام یه اخم جانانه هم می کنی !!! آخه قربونت بره مامان هوا داره سرد می شه، سرما می خوری ها!!! وقتی یاشار جونی برای رفتن به مدرسه بیدار می شه، تو هم ساعت 7 صبح بیدار می شی و وقتی داداشی جونی می ره پایین تا سرویس مدرسش...